سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شنبه 88 آذر 14 , ساعت 6:42 عصر

یزدان این منم ، من دلیلتم .

نمیخوام واسه کاره تو ، من زخمی بشم

من همونم که همه چیزت واسه منه

همونی که میگی برا منه ، برا منه

سعی کن ، یادت هیچ وقت ازم قافل نشه

ماهی علاقه ای نداره به ساحل بره .

یزدانم نمیخواد حرفاشو ساده بگه

حقیقت اینه . نمیخوام ، فریب بدم .

تو میترسی از مرگ و میگی من غریبه ام

به خودای خودت خودتم ، من دلیلتم

عقیده داری ، همه چیزه خدا ؟ واسه توء

 دنیا رو تغییر نده ! فقط برس به خودت .

هیشگی جایزه محبت تو نیست ؛ کمی صبر کن

بکش بیرون شمشیرو ! از تو دل سنگو

زندگیتو اون بالا تو پادشاهی سر کن

به خودت بیا ، تا جنبیدی به خودت . شب شد

همیشه واسه منو تو یزدان . دیره در کل


جمعه 88 آبان 22 , ساعت 9:44 عصر

رسیدم به یه روز نو

مثل تو که رنگ میزنی شبیح بهار روزتو

رسیدم به غروبه تیره ی نمیه ی پاییز

رسیدم به بارش بارون روی شیشه ی شادیم

من باریدم : آسمون نالید

خوب منو دلمم آرزوی داریم

میخوایم جفتمون بریم به یه خواب طولانی

به یه جای نورانی

نه اینجا که وسط کلی بدی باید کور باشیم

مسیر نا کجا آباده و ما تو راهیم

خونه ی من هنوز زیر کرسیه خیلی روشن 10 سال پیشه

من بهاورم حتی اگه بگذره 100 سال دیگه

فکر نکنم چشام از رو بیکاری : رو مانیتور نت بوک : شب کار شده باشه

نوک قلمم :: سربازه دله غم خوار توء

تویی که همه لحظه ها : همواره دورت

جایزه :: یه دست گرم .

اگه کسی بتونه دلمو هموارش کنه::


پنج شنبه 88 آبان 21 , ساعت 7:21 صبح

آیینه ی کثیف و سیاه میگه .

من سیاهم تو دیگه چرا .

میگم من همیشه دوست داشتم یه سیاه پوست بشم

نه یه سبزه ی ایزانی .

اونم میگه تو هنوز فرق سیاه با سیاهو نمیدونی؟

 

_

فروغی

بارون از ابرا سبک تر میپره

هر کسی سر به سوی خودش داره

مثل لاک پشت تو خودم قایم شدم

دیگه هیچ کس دلمو نمیبره

.

مثل درخت بی کسی                           تکیمو دادم به کسی .

شدم درختی تو کویر

 تنها و خشک.! 

 

 

 


پنج شنبه 88 آبان 14 , ساعت 11:16 صبح

وقتی تنها بشی میفهمی تبر دنیا _-_خورده تو کمرتو یه خبر هولناک دیگه

دوباره داد میزنی خدا من کیم _-_که هزاران ساله بهت قول داده میگه

دهنت باز میشه و یه قلاب دیگه میکشونتت بالا پرت میشی تو قایق غم

میفهمی این کمکه خداست که به غمت دنباله میده


دوشنبه 88 آبان 11 , ساعت 7:38 صبح

ثانیه ها مال منن باید بجنگم

هرزگاهی نگاه میکنم به ساعت دیواری . اره برام دیگه خیلی راحته بیخوابی

داره میرسه اون روزی که کنج یه دیوار.بشینمو دیگه به این جمله که بیدار شو از خواب . فکر نکنم

نمیخوام که دیگه درد و ضرر به من نفوذ کنه . واژه ی گند و چرند غم باید پاک بشه

که بتونم با هوای سرد و قشنگ شب کنار بیام.

ثانیه ها سپری میشو و قدم به قدم جلو میرم باید من همیشه قدم بزنم

 


<      1   2   3   4   5   >>   >