توجه من هدفی واسه توجیه حرفامه حرفی که برا تو مثل قهوه تلخ ..یا چندش آور اگه یکم قهوه سرد باشه
ولی حرفای تو ...در مزرعه ی ملخ زده ی دلم مثل سم پاشه ... بازبگو..
من پیمودن راهی که برام سخت باشه اون راه انتخاب نشه خوب بهتره
فراموش گذشته اون راه سختس برام
مثل بالا رفتن از سخره میمونه
میرم بالا پام لیز میخوره باز پرت میشم پایین
فراموش میکنم .. ولی بار خودش راهشو پیدا میکنه خاطراتو میگم
پس منم میخوام خوب باشم ولی یکم سخته
حتی تو نوشتن
گاهی مینویسم با قلم قرضیه سبز خوش بختی
خداااااااا می گیره ازم قلمو میگه جووووون تند رفتی
برام قصه نگو انقدر ویرگول نزار بسه دیگه وقتی غمم زور بود برام
هدفو کاش میشد کاشت
میشدی یه درخت با میوه ی هدف
ولی نهال درخت هدف از دوران جووونیم رو به آسمون دیگه پیش نرفت
اینم باز بزار گردن همون ملخای بی شرف
مشکل اینه که چرا چشام بازه ! هر چیزی رو میبینه نا خواسته
مشکل اینه چرا من هدف ندارم باید زندانی تو دهن صدف بخوابم
مشکل اینه سنگ صبورم فقط وبلاگه... دردو دل واسه کسی مثل غرق شدن توی باطلاقش.... حس نفس تنگی بهم میده....
من برا نسیم مثل یه عکس جذاب .......... یا یه حیوون قابل رحم مثل سنجاب
مورد توجهم تو آنلایناش هر بار
که فقط ساعاتی از کارتت ((هنگام آنلاین بودن)) ....ذهنت........ درگیر حرف منه سر کار خانوم
تو رو صندلی جلو مانیتور خودتو محکوم میکنی به میخکوب شدن رو حرفای من
اون لحضه داری گوش میکنی آهنگ شاد یا غم
میگی گذشته ی بدمو به دست باد بدم
مثل تو با سیاست انتخاباتت به خواب برم
از کدوم افتخاراتی که توزندگی ندارم بهت جواب بدم
طلاق مامان
فساد بابا
درس ترک شده
و
و
و
و
و
نسیم لالایی میخوام بگم
لا لا لا لا گل غصه
لا لا لا لا گل غم ناک
دلم عابر غم گین
چشام شیشه ی نم ناک
لا لا لالا گل شادی
تو میگذری مثل بادی
لا لا لا لا گل لاله
بخواب دنیا که غم داره .... اگه بیداری غم کش باش
لالا لالا گل سرد سیر
دلم از عشق واقعیه تو ترسید
غلط دیکته اگه داشتم ببخشید
املا یادم رفته !
با اشکهام سفر میکنم با شکستام به پیش میرم
میگی همه چی ردیفه ولی چیزی در اصل .. اونی نبود که تو خواستی یا که دیدی ازش
فقط به خودت میگی همه چی درسته من خوشبختم
میگی من نسیمم مسیرمو درست رفتمو خوشبختم
خوب این یه تلقینه واسه تصویر روزای هفته
روزایی که گذشت .. یا حتی اونایی که رفته
خوب ببین نسیم .. قبول کن .باور کردنش سخته
مثل دادن سم به تنه خودتته باور خوشبختی
با باور واهی دور میشی تو از مسیرتو سمت سرابی میری که نیست نصیبتو
حدیث تو برا من قبول چیزیه که تالا لمس نکردمش
خوشبختی زندانی نیست که بخوای تو قلبت نگه داری آزادش کن تا بفهمی به زور و زنجیر تو اونو داری
...................................................................__نسیم__!..............................................................
شنبه روز بدی بود روز بی حوصلگی وقت خوبی که میشد غزلی تازه بگین
ظهر یکشنبه ی من جدول نیمه تموم همه خونه هاش سیاه روی خونه جغد شوم
صفحه ی کهنه ی یادداشت های من گفت که فرا روز پایان منه........
غروب سه شنبه خاکستری بود همه انگار نوک کوه رفته بودن به خودم هی زدم از اینجا برو
ولی موش خورده شناسنامه ی من
عصر چهار شنبه ی من عصر خوشبختیه ما فصل گندیدن من فصل جون سختیه من
جمعه حرف تازه واسم نداشت هر چی بود هر چی بود قبل تر از این گفته بود
..................................................................................................................................
از صدا افتاده تارو کمونچه مرده میبرن کوچه به کوچه
نیگاه کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی
به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسین که اگه خاموشه
واسه نفت نیست هنوز یه عالم نفت توشه
ابرای پاییزو پس میزنم
من اینجام
اینجا کجاست
یه جای مثل جهنم کنار بهشت
جهنمیم کنار تو که بهت میگن بهشت
کی دست یه جهنمیو میگیره
تو جهنم هیچ وقت مرگ نیست
پس پایانی برا عذاب نیست
پس اومید نیست
چون تو بهشتی
من جهنم
بسه
کسی که نمیدونه کی غم داره کی نداره
چرا بنویسه
امید من به نجاتم در حد یک دایره ی تو خالی هست 0
ذهن من مخالفه آرامشه
میخواد بدنم واسه ورود به جهنم آماده شه
وقتی آجرای وجودم همه مواد اولیش از معدن غم اومده بیرون
منم میگم دیگه نمینویسم
چون فقط از بین میره نیروم
تا کی
حسرت عمری که رفت
تا کی
این زندگیه بی هدف
حسم غریبه
مثلم نداره
بودن فریبه
حسم نداره
کسی منو نمیخواد پس خدایی نمیاد که منو از بالا سر ببره بالا تر