..................................................................................................................................................................................................
.................................................................................................................................................................................................
بار سنگین نگاهی که نمیدونم از کدوم زاویه رو منه .
منو از من گرفته .
چرا باید خلع رو احساس کنم بعد به فکر جبران بیفتم .
دیره دیگه .
چشمام نسبت تنگاتنگی با کویر پیدا کردند .
حتی فکرش . از یه اتاق در بسته . بیشتر نفسمو میگیره .
باید برم یه جایه خیلی ساکت ببینم .
من به من چی میگه .
شاید بگه خسته نشدی .
منم بهشم میگم .
تو خسته شدی .
شاید بگه . نه
من خسته میکنم .
بهش میگم . کارتو بلد نیستی
یه عمره میکشم .
هنوز دوست دارم طعم فردامو بچشم
اگه بگه طعم تلخی داره
قبول میکنم . ساکت میشم . میگم باختیم.
روزارو بنویسیم .. بزاریم به حساب خاطرات.چشمام میخوان ببینن ولی رفتن تو یه خواب ناز . دوست ندارم وقتی مردم همه جا تاریک بشه . نمیخوام کسی نباشه تا بهم بگه . این چند دهه چرا زندگی کردم . یه حسی بهم میگه میرسم . واقعیت میگه جایی برای رسیدن وجود نداره باید راه بری . این واقعیتو قبول دارم که میگن هیچ واقعیتی وجود نداره. میگن از خدا بخواه بهت میده .
همه جور خواستم . ! یه نصیحت به میگنه هیشگی گوش نکنین. چرت میگن. به من که میرسن میبینی همه چلچیلن . کی میگه همه از زندگیه خودشون شعر میگن . شعر گفتنم شده مسابقه با تفاوتی .. بدون خط پایان . کاش همون قدی میموندم . کاش زندگی عین پاستیل دوست داشتنی بود . کاش کابوس میکشت به راحتی تا ما قاتل خود نمیشدیم . ما میسازیم قصه نمیخوریم . کاش خنده مرتبه ی انسان رو پایین نمیکشید . کاش رنگ حسرت سبز بود . کاش وقت بیشتری واسه بیداری تو شب بود . کاش همونجور که میخواستم میدیدم . کاش فقط یک بار فقط یک بار فقط یک بار میدیدم.اگه عقاید یک واحد بودند . ما در حسرت جنگ میشستیم . دیگه فهمیدم به کدوم طرف برم . کاش یه آدم آهنی داشتم باهاش حرف میزدم .
هیچی تو ذهنم نیست .
برا نوشتن تکراری شدم به امید یه حرف تازه
چهره ای جدید از تن کثیف نا امیدی ( که هیچ وقت دچارش نشدم)
وای خدا . هنوز نگفتی من کیم . داد بزنم گوشم نمیشنوه . منو زیر خاک دفن کن . که بهم صابت بشه من یزدان نیستم تویی . من جاوید نیستم تویی .
تا تو هستی منم . تو بری میرسم به خلعی ترسناک . من تو خواب بهشتو دیدم . چرا انقدر ترسناک بود
من تو اتاقم نشستم . همه به اینجا میگن جهنم . پس چرا هوای بهشتو احساس میکنم
یعنی کسی بخواد به بهشت من پا بزاره میسوزه
تو چیکار کردی . چرا انقدر پیچیده. یعنی نمیشد دنیا جوری باشه که من تو فیلم های منتخبم میبینم . مثل پدر خوانده . کاش دنیا خیلی کثیف بود
تا برای انتقام گرفتم کثیف نمیشدی
میریم تو مرداب تا کمر بعد میرسیم به ته زمین حالا چیکار کنیم . نه بالا نه پایین و نه زندگی نه مرگ . نه لذت نه درد
آره خوب شاید من دوستی ندارم . ولی میخوام تا آخر دنیا نخوابم
ببینم شماها با این همه دوست صمیمی . کدومتون مهمون دعوت میکنین تو قبر
من دارم امتحان تنهایی پس میدم
یه حس ندامتی امشب بهم داست داد برا ادامه متن پاک شده