یکشنبه 88 خرداد 3 , ساعت 12:3 صبح
من شنبه هام: نسیم تو این شهر شلوغ
شب میشه: میگم یزدان دیگه دیره شروع
یکشنبه هام: با دبیر دیو دروغ
یاد میگیرم: بگم به خودم نسیم دروغ
دوشنبه هام با بی خیالی زود شب میشن
سه شنبه ها از رو مستی فقط شر میشم
میگی از زندگیت بگو خوب شرح میدم
چهار شنبه ها مثل پروانه دیوانه وار به سمت شمع میرم
پنجشنبه هام میگذره به از بیکاری تو روز جمعه ترسیدن
جمعه که میشه وقت فکر کردن به کل هفته : یا با حسرت به گذشت زمان خندیدن
میخواستی بدونی روزام چجوری میگذره: مثل روزای یه بوته الف هرز: فقط رشد میکنه از نظر ظاهری
ولی منو روحم همونی هستیم که بودیم: درجا میزنیم یه گوشه ثابتیم(ببخشید)
توام یزدان: یه آدمی مثل همه
گول زدی خودتو: که همیشه چشات تره
نوشته شده توسط یزدان | نظرات دیگران [ نظر]