سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
شنبه 88 اردیبهشت 26 , ساعت 3:0 صبح

tozih

توجه من هدفی واسه توجیه حرفامه        حرفی که برا تو مثل قهوه تلخ ..یا چندش آور اگه یکم قهوه سرد باشه

ولی حرفای تو ...در مزرعه ی ملخ زده ی دلم مثل سم پاشه ... بازبگو..

من پیمودن راهی که برام سخت باشه   اون راه انتخاب نشه خوب بهتره

فراموش گذشته اون راه سختس برام

مثل بالا رفتن از سخره میمونه

میرم بالا پام لیز میخوره باز پرت میشم پایین

فراموش میکنم .. ولی بار خودش راهشو پیدا میکنه خاطراتو میگم

پس منم میخوام خوب باشم ولی یکم سخته

حتی تو نوشتن 

گاهی مینویسم با قلم قرضیه سبز خوش بختی

خداااااااا می گیره ازم قلمو میگه جووووون تند رفتی

برام قصه نگو انقدر ویرگول نزار بسه دیگه وقتی غمم زور بود برام             

 

هدفو کاش میشد کاشت

میشدی یه درخت با میوه ی هدف

ولی نهال درخت هدف از دوران جووونیم رو به آسمون دیگه پیش نرفت

اینم باز بزار گردن همون ملخای بی شرف