سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جمعه 87 فروردین 30 , ساعت 9:43 صبح

من از پایان میترسم

باز آغاز کردم

 

میدونی زندگی سخته

بار حرف زور زیاده

من بیمار!

از این زندگی دلم سیر میشه هر بار !

یادم میاد نباید دل ببندم !

فریاد میکشم !!

بگیر دستم رو خدا ؟

یه وقت دیدی دیر شد !

چشمای منتظر به پیچ جاده ؟

کدوم پیچ ؟

سالهاست ، راه رفتم . نفس کشیدم . رو این زمین

هنوز پیچی ندیدم !

مسیر زندگیم عوض نشده !!

قبول دارم نمیشه فاصله ها رو با گریه پر کرده !!

مثل سرطان شده برام .

دارو نداره !

نه باید بسوزم تو غم

شاید

باد مسیر خاکسترم رو معلوم کنه ؟

دیگه حرف های علاقه

همه مرده تو دلم می شنوی

با تو بودن خیلی وقته که گذشته بی تو بودن مثل مهر سرنوشته.

..................................................................................................................