سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 86 اسفند 22 , ساعت 2:19 عصر

بازم دری به سوی راه .،! نفرت

تا که یک روز تو غریبه

رو وجودم پا گذاشتی

غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد

برای بردن عشقت از تو این دل کثیفم همه قلبم آرزو شد

تا نفس کشیدم انگار نفسم برید تو سینه آبرو بادو دریا گفتن حس عاشقی همینه

همیشه من تو این دفترچه (وبلاگ با قلبم مینوشتم )

این اولین پستی هست که با دستور از کلمات دلم نوشتم

اومدی تو سرنوشتم

اما فکر نکن با تو جهنم من بهشت میشه

باید بگم روی خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی

میرسه روزی که دیگه پایبند هیچ کس یا هیچ چیز نباشم

..........................................................................................

جزیره

.............................................................................................................................

روزای بد میرن روزای بدتر میان
من فعلا تو روزای بد قدم میزارم باید خودم رو برای روزای بدتر آماده کنم

شما رو نمیدونم همیشه دلم با قلبم جنگ داشته جنگی تقریبا 12 ساله بدون آتش بس

تو این متن نمیدونستم طرف کدومشون رو بگیرم

 


چهارشنبه 86 اسفند 8 , ساعت 11:38 عصر

هیچ میدونی دلم میخواد از رو زمین برت دارم دلم میخواد خدا باشم مادرتو در بیارم

طناب دور گردنم نشونه ی مرگ منه نشونه ی اومدنم نشونه ی بودنمه

خدا یا دوست دارم بهشتی که به خاطرش منو انقدر شکنجه میکنی بهشتی باشه که تو  رویاهام میخوام ببینم ولی نمیشه

بهشت من

نمیدونم از تو بگذرم یا از دنیا به این دو رنگی  

سیاه ، سفید

 

 

 


جمعه 86 بهمن 26 , ساعت 11:55 عصر

اسفند

هنوزم بارون می باره حس میکنم غم هست کنارم

خیلی دوست دارم این متن رو بخونید

شما انسان ها مثل یک قالب وبلاگ می مونید

مینویسم برای کسانی که از وبلاگ نویسی سر در میارن

ما انسان ها مثل یک قالب وبلاگ می مونیم

هر کی به صورتی تزئین میکنه قالبش رو

یکی خودش رو پشت قالبی شاد انقدر پنهان میکنه تا نبینه غم ها یا تلخی ها رو

یکی تو وبلاگش انقدر از کدهای جاوا استفاده میکنه تا سریعتر به هدفی که داره برسه

یکی تا میاد قالبی برای زندگی انتخاب کنه تا پشتش پنهان بشه غم خوردش میکنه

یکی پشت قالب غرور

یکی پول

یکی تجمل

که به نظر من هیج یک از سه بد نیست

5 اسفند تولد من هست

هنوز رنگ یا مدلی برای قالبم انتخاب نکردم

اگه همه از اول بدونیم ما هم موندنی نیستیم زیاد به قالب فکر نمیکنیم به محتویاتش فکر میکنیم

پس اگه میخوای بدونی تو کی هستی یک سر به قسمت تغییر وبلاگت بزن تا ببینی یک مشت . کدی

یا همون آدم مجازی

همه چیز به این صورت هست

 //////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

5 اسفند تولد پسر غم

//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////


شنبه 86 دی 1 , ساعت 11:4 عصر

می خوام تا ابد باشم تنها و تنها بمیرم
می خوام از دست خدا بغضم و بیرون بریزم
دیگه این قلب کثیف جا واسه هیچکس نداره                                                         واسه عاشقی دیگه این دل ، فرصت نداره
من باید تنها باشم تا طعم مرگ و بچشم_____دیگه دنیا رنگ نداره به چشم____من می خوام تو تنهایی ضربه ی دردو بکشم

 

توی این دنیای خیس هیچکسی به دادم نرسید

 

 

دیگه تنهایی شد تنها کسم


شنبه 86 دی 1 , ساعت 10:59 عصر

    تا کی                                                           رسیده وقت گفتن حالا از چی بگم تا کی؟

 

 

 

 

 

 

 


همه ی احساس من تبدیل شد به خشم روزگار گفت بد بیار ، تقدیر گفت به چشم
کدوم لعنتی معنویات و یاد من داد از بحر بدی هر کسی میرسه به فریاد
وقتی معلم انشاء گفت علم یا ثروت بهش بگو هیچ کدوم فقط نباشه منت
زندگی یاد من داد چطوری باشم قوی قاعده ی آدما یه چیزه فقط برتری
وقت زیبایی بینایی من تقویت میشه
با بچه هر جور تا کنی همون جور تربیت میشه
بچه ی دزد بلاخره به بار دزد میاد.

دیگه عادت شده به من فخر فروختن
تو آتیش حقارت چه سخته سوختن
به محظ دوختن دل به کسی باید آماده کنی خودت رو واسه بی کسی.

تا کی حسرت عمری که رفت تا کی این زندگیه بی هدف تا کی خون توی رگ منه تا کی روح توی این این بدنه تا کی نرسیدن به جواب سوال تا کی می گذره جمعه ها در انتظار

تا کی خطم خوشی هام به شکل بد تا کی پایان بی کسی ها نقطه . سر خط

دفتر نقاشیه بچگی هام نداره نقشی جز ابر و بارون و طوفان با آدمای وحشی
جرم من چیه چون خیلی صحیه حرفم
بیا مجازاتم کن از طریق مرگم
خدا بدون تو شاهدی منم شاعرم مخلوقاتت تو این دنیا پی حفظ ظاهرا
جناب سروان جرمم چیه که نداره امکان پشتم گرم باشه بجایی جز میله ی زندان
تحت تاثیری با مدار مرگبار حرفم
تو هم مثل من جنازه ی در حال حرکت
حرفام سوز داره ها بسوز چون منم سوختم
قصه های بی ربط اونا بشت سرم دوختن
بزا رک بگم تو دنیامون دو چیز هست یکی خداوند یکی هم همه حیونای پست
دیگه بسه نمی خوام بحث و مذهبی کنم
حرفی دارم بخاطرش راه دلم بسته شده قلب کسی نمیزنه واسم غیر از قلب خودم
مردم اینجا وحشی تراند از زمان فرعون خوش اومدی به نیویرک جهان سوم


<      1   2