سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 88 خرداد 27 , ساعت 8:33 عصر

اگه روزی از خودم بپرسم زندگی یعنی چی : میگم نمیدونم ولی خیلی جالبه

یعنی با تمام سختی هاش : حاظرم تا عبد باشم

مثل یه بازیگر که میتونه با قدرت بگه تو همه فیلم ها بازی کرده

عشق : ترس : دزد : مهربون ترین آدم : کثیف ترین آدم : کمدی : غم گین : شاد : گدا : شاه : متین : شلوغ : ساکت : خجالتی : پر رو : عاطفی : سنگ دل : مذهبی : بی دین

ولی نتونه بگه کدوم از این شخصیت ها مال خودشه

ندونه کدومش کاملش میکنه :

با کدوم زندگی قشنگه

کدوم خودشه

................................................................................................

از صابت بودن خوشم میاد دوست دارم همه چیز سر جاش بمونه : ولی قانون طبیعت نمیزاره

میگذره حتی اگه ازش نگذری

هنوز نمیدونم چی میخوام!

>

برگشت :


سه شنبه 88 خرداد 5 , ساعت 2:52 عصر

وقتی سر دو راهی مونده این ذهن نحیف:

وقتی داد میزنه تو گوشم : حسی ضعیف

میگه تو نمیتونی باشی با تقدیر حریف

وقتی کلی آرزو داره این جسم حریص

امیر : رو زخم من تو : دیگه نمک نریز

شب و روزم شده تنهای تو این اتاق

حتی امیر: در باز نمیشه ظهر : برا نهار

امیر جان : میدونم ناجیه خودم خودمم نمیگمم کار از دستم بر نمیاد:

ولی قبول کن انتخاب کردن یک راه : از بین یه دوراهی سخته :

(وقتی نمیدونی ته کدوم جاده فرشته ایستاده)

بیشتر باز نمیکنم

من کیش نیستم

ماتم

.............................................................................................................

نسیم تو فراموش نشدی:

میدونی اگه بخواد بغضم بشکنه : چهار فصله من : تبدیل به پنج فصل میشه:

بهار

تابستان

پاییز

زمستان

بغضه شکسته   > یعنی فصلی که انقدر بارون میاد تا تمام دنیای من بشه دریا : بدون خشکی:

فقط باید شنا کنم نسیم : منکه شنا بلد نیستم

...........................................................................................................................

این خدایی که شنیدم : همیشه کنارمونه کجاست

نکنه دروغ باشه ؟

(فرهاد)

زرد ها بیهوده قرمز نشدند

قرمزی بیهوده رنگ ننداخته بر دیوار

صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست

صبح پیدا شده اما آدمی بیدار نیست

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

من دلم سخت گرفته از این مهمان خانه یه مهمان کش


جمعه 88 خرداد 1 , ساعت 2:45 عصر

((فرهاد))

خواستنی ها کم نیست منو تو کم بودیم

خشک و پژمرده : تا روی زمین خم بودیم

گفتنی ها کم نیست منو تو کم گفتیم

مثل هزیانه دم مرگ از آغاز چونین درهمو بر هم گفتیم

دیدنی ها کم نیست منو تو کم دیدیم

بی سبب از پاییز

جایه میلاد صدای باد را پرسیدیم

چیدنی ها کم نیستمنو تو کم چیدیم

وقت گل دادن عشق روی دار قالی!

خواندنی ها کم نیست منو تو کم خواندیم

منو تو ساده ترین شکل سرودن را در معبد باد

با دهانی بسته وا ماندیم

منو تو کم بودیم

منو تو اما در میدان ها

اینک اندازه ی ما میروییم

ما به اندازه ی ما میبینیم ما به اندازه ی ما میچینیم ما به اندازه ی ما میروییم ما به اندازه ی ما می گوییم

منو تو کم نه که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداریه شبنم باشیم

منو تو خم نه و درهم نه و کم هم نه که میباید با هم باشیم

منو تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم

منو تو حق داریم که به اتندازه ی ما هم شده با هم باشیم

منو تو حق داریم که به اتندازه ی ما هم شده با هم باشیم

منو تو حق داریم که به اتندازه ی ما هم شده با هم باشیم

منو تو حق داریم که به اتندازه ی ما هم شده با هم باشیم